دیروز رفته بودیم کلاس تک ا...(توکل)!رفع اشکال داشتیم خیلی خوش گذشت!دفتررو گذاشته بودیم وسط  رو میز تک ا... خودمونم دورش حلقه زده بودیم مثل اینا که نذری دارن 100 نفر حمله میکنن همش بزنن دقیقا اون جوری افتاده بودیم جون دفتر مظلوم مانده!واقعا این توکل خطش جالبه!رو من تاثیر گذاشت!منم یه دوروزیه اون جوری دارم مینویسم!

این اف 1هم شیطون شده ورداشته رو میز توکل رو با خودکار خط خطی کرده!نه بابا!تو هم!؟!؟؟!دیروز فقط تخمه کم داشتیم!البته واسه افطار تخمه کم داشتیم والا ما که روزه!(من روزه نبودم،شبه بودم!)

همین!

امروز یه دونه تست اجتماعی داشتیم!45 دقیقه هم وقت داشت!من که 40 دقیقشو سر این گذاشتم که جمله هارو واسه خودم ترجمه کنم!آخه نوشته حق طلبی را با ذکر ارزش بگویید!!شما فهمیدین؟!اگه فهمیدین چی خواسته بود به منم بگین!

زنگ تفریحم رفتیم پشت ساختمون بصرف رانی!وقتی که نبش جان کردیم،اونجا یه درختی هست هر چی می­خوریم پوستشو میذاریم رو اون!خیلی درخت لارجیه!من و پریا هم رفتیم گذاشتیمشون اون بالا بالا هاش (پیش خدا!)

بعد رفتیم همون گلاب به روم روت به دیوار (...)که مقنعه هامون رو درست کنیم  یهو زنگ خورد منم هول شدم فقط نمیدونم چه جوری رفتم سر کلاس سلی!بعد میبینم این سلی یه جوری نیگای من میکنه نگو من دکمه های مانتوم همش باز بوده!!((=

الآن همه بچه ها پریشونن!پریا که سرما خورده دستمال کاغذی حیف و میل می­کنه!پگاهم چون دفترش لاکی شده غمگینه!مریمم چون سلی امروز تحویلش نگرفته تو لکه!فری مهرم عزای زنگ بعد رو گرفته که اجتماعی داریم!منم که این نوک تو مدادنوکیم گیر کرده از این سوزنا ندارم درش بیارم!خلاصه خیلی دپیم!!:p

خدایا!در این ماه مبارک رمضان تو رو جون رب النوعت!یه عقلی به ما بده یه پولی (پولرم باز بده خودمون!)

این نونوفرم تازه آدرس وب ما رو گیر آورده رفته دیروز خوندتش!حجمشم خیلی زیاد بوده!مطلبارم همشون گوله ی نمکن!خلاصه100 کیلو دیروز کم کرده بود اینقدر خندیده بود!

این پیام بازرگانیه:

اگه بهت بگه دوست دارم چی بهش میگی؟!!؟
پگاه:شماااااا!!کی باشین؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!

مریم:منظور؟باز چی میخوای ازم!؟!؟

خودم:وظیفته!
فری مهر:جٌمش کن!!

پریا:بیشین بینیم با!

اون یکی نیلو:بی خود میکنی با جات!(عزیزم من جا ندارم،کاملا سیارم!)

ثنا:ای جان!فنچ چوچول من!!
حالا همشون از خداشونه ها!بررسی های بدست آمده نشون میده که اینا عشوه های اولیه است!خب اینو به عنوان مشاهده ی آیین مطالعه تحویل میدیم!

شرکت"سایپا یدک"شما را به دیدن ادامه ی این برنامه دعوت مینماید:

خب داشتم میگفتم سر کلاس،سلی یه چیزی رو توضیح میداد ما نمیگرفتیم آخرش به زور دیگه گرفتیم بعد گفتش خب بچه ها گرفتین؟!؟!؟
ما هم گفتیم:هاااااااااااااااااا!!

زنگ نمازم رفتیم پ.س(پشت ساختمون دیگه!)!!به کسی نگینا!!خیلی فیض بردیم!

 

خب امروزم جالب انگیز بود!!

قرار بود شاکری نیاد!ولی اومد!نادربیگی هم نیومد!زیستم که همش یه ربعه!زنگ ناهار(ناهار که نه!) رفتیم یه چیز بکوفتیم کیک من رو باد برد تو مجتمع سعیدیه!))=

بعد با پریا رفتیم پیش خانوم قرایی پیک المپیاد بگیریم!از بس که من امروز کیک خورده بودم اومدم بگم به من پیک المپیاد بدین گفتم به من کیک المپیاد بدین!تابلو شدیم رفت بعد با پریا رفتیم تو دفتر که همون"کیک"بگیریم خانومه به من میگه اسمتون چی بود؟!من میگم من پریا...!به پریا میگه اسم شما چی بود پریا هم میگه منم سارا...!باورش شد!!!!!!!!!!!

فقط اونجا جا داشت که خانوم قرایی به پریا بگه شما خواهرتون خوب هستن به منم بگه شما باباتون خوبه؟!!؟شر شر خنده میشد!من و پریا از دفتر که اومدیم بیرون نشستیم زمین از خنده!من هر روز واسه یه  چیزی باید خاکی بشم دیگه!

بعد واسه زنگ ناهار رفتیم بالای آبشخور واسه خودمون آناستازیا و آلوله ی من گل لوله ی من میخونیم!اون دختره اومده میگه پاشین برین سر کلاس !سلیمانی 15 دقیقه ست که اومده!سر کلاسم این برق ما اتصالی داشت هی می رفت و میومد ما هم صلوات استاد میکردیم هر وقتم کم می­آوردیم میگفتیم:"جمال هر چی جاهل بی سروپاست صلوات"!دیگه آخرای زنگ که شده بود و دیدیم این جمله ه جواب نمیده میگفتیم:"جمال هر چی جاهل بی سروپاست بزن زنگو"!!

امروز خیلی بادی بود!این مقنعه هامون خیلی گشاده (کیفمونم میندازیم روش میشیم شبیه شیر فرهاد!)تو باد دیگه ضابلوتر بود!

این اف1 که مثل شمعی در باد میشد!

                                                                   ............

ببخشید یه چند دقیقه ای نبودم این سلی منو صدا کرد برم مساله حل کنم!جدیدا خیلی پررو شده!مساله ی 9 رو حل کردم میگه خیلی خوب بود شما لطف کن 10 رو هم حل کن!10 رو حل کردم میگه 11 رو حل کن خیرشو ببینی!منم رفتیم اونجا هول شدم از بس که گفتین سلی سلی منم بهش گفتم ببخشید آقای سلی!!)):...

ولی هیچی غروی نمیشه!من نگران اینم که اگه زمستون بیاد این سیبیلای آقای غروی قندیل ببنده ما چی کنیم!!؟!؟

امروز سر زنگ شاکری مریم داشت یه هم معنی واسه did you get!?می گفت بعد نمیتونست قشنگ معنیشو بگه!آقای شاکری برگشته میگه!دخترم حرف دلتو بگو!!!!!!!!!!!!!مریم تو با این معلما چه کردی که اینقدر مجذوب شدن؟!
برگشتنیم با مری جذبه(آهن ربا)اومدیم!