امروز راس ساعت8 با ورود آقای سلیمانی کلاس ما منفجر شد(انقلاب ما انفجار نور بود!)سلی با یه کت خرمایی(خرمای نرسیده)وارد کلاس شدمن نگران این بودم که یه موقع غرق نشه آخه کته خیلی گشاد بود مواشم(موهایش را هم)مدل موای(موهای) پسرعموی من زده بود!((=

خلاصه خیلی ژیگول بود،آدم ویرگولکسش میشد!وسطای کلاس مریم پا شدرفت پا تخته و  یه تحولی ایجاد کرد!آقا!رفتن مریم همانا و آغاز لبخندهای مولوم(ملیح)هم همانا!جدیدا چشمکم میزنه ناقلا!(این یه تیکه خداییش اغراق بید)!کلا امروز درسمون سر مقسوم و مقسوم علیه بود این سلی هی میگفت مقسوم ما میگفتیم"معصوم"میگفت:مقسوم علیه ما میگفتیم"معصوم و علی!میگفت خارج قسمت!ما میگفتیم اونو ول کن اون که خارجه!شوته!پرته!تو ماجرا نیست!باقی مونده هم بچه هاشونن دیگه!خب فوقع ما وقع!...

پیام بازرگانی:

آخه آدم تا چه حد نامرد و قدر نشناس!؟!؟چرا اینقدر زود عوض میشی عوضی؟!هووی با تواما!خودتو نزن به اون راه!نکبت عوضی گوریل!

شرکت ایرانخوردو شما را به دیدن ادامه ی این برنامه التماس میکند!

خ.ناظمی هم تا جان در بدن داشت از ما درس پرسید!بقیه ی جونشو واسه level بعدیsave  کرد!

زنگ دین و زندگیم که باید یه مقاله در مورد(وصف)حضرت علی(ع)!!مینوشتیم  مریمم رفت مقالشو خوند  اینقدر رفته بود تو حس!عین آقای خامنه ای که خطبه های نماز جمعه رو میخونه دقیقا مثل اون بود!راستی گفتین اسم آقا سلی محموده!؟!؟مطمینین که علی نیست؟!!؟!؟!!؟؟

فردا هم ما استثنا تعطیل ایم!قرار گذاشتیم با بروبچز که از صبح زود تا افطار on lineباشیم تلافی این چند روزه دراد!منتظر ما باشین برمیگردیم!به قول مریم:

Wait for us!

 

خب امروز چون نرفتم مدرسه خاطره های تو خونه ایمو نوشتم!

امروز کلی مامانم دعوام کرد و گفت دیگه باید جوراباتو خودت بشوری!یه سبد پر جوراب نشسته داشتم!خب چاره ای نداشتم دیگه!تشت رو پر آب کردم با پا رفتم روش!خیلی کیف داد دیگه ازین به بعد هر چی لباس داشتین بدین من این مدلی براتون میشورم!فقط تنها مشکلی که امروز پیش اومد این بود که با قبلشون که کثیف بودن زیاد فرقی نکردن!

 

امروز زیاد خوش نگذشت!ولی چرا!حال داد!زنگ تفریح دوم حرکات موزون مخصوص خودمون رو انجام دادیم!

زنگ اول که عربی داشتیم،این آقای اسدی بهمون گفته بود یسری کلمه بر وزن تف+عیل دراریم منم خب تو این دفترچه ه که توش خاطرات وبلاگ گونمو مینویسم نوشته بودم!در مورد هر خری فکر کنی نوشته بودم!از خودش گرفته تا ...!فقط شانس آوردم وقتی که دفتررو گرفت کنه صفحه های دیگش نزد!یه قدم تا پیوست به خدا فاصله داشتم!

حالا قراره اعتصاب کنیم بگیم عوضش کنن(زرشک!همین الآن) آخه میره ته کلاس وایمیسه توضیح میده!این صداش منو کشته انگارeffectگذاشته روش!!

سر زنگ آیین مطالعه هم بحثمون سر"فساد"بود!هوووووی!بی تربیت فساد گوشت رو میگم! چرا فکر بد می­کنی؟!تازه عامل فسادم پیدا کردیم!میدونین عامل فساد چیه؟!نذاشتن گوشت در یخچال!به همین راحتی!به همین خوشمزگی!پودر ماکارونی رشد!!!!!!!!!!

زنگ نمازم این دفعه لو رفتیم!

لو بروید که خدا لوروندگان را دوست میدارد!

                                                              سوره ی لو آیه ی 12