اکنون که یک سال بزرگ تر شده ام و به دبیرستان راه یافته ام  می کوشم که از خودشیرینی ها بکاهم  و به گوشت تلخی ها بیفزایم!!!!

                                                                                آمین!

خاطرات فرزانگانی ها:

یه روز از یکشنبه ها تو زنگ اول و تک زنک اول ریاضی داشتیم تک زنگ دوم جغرافی!:-&

ما هیچ کودوممون برای تست جغرافی نخونده بودیم  خانوم جلیلیان هم اجازه نمی داد که جفرافی بخونیم!از قضا اون روز  مانور زلزله هم داشتیم همین که اژیر خطرو زدن ما رفتیم زیر میزو جفرافیاهامونم بردیم زیر میزو از فرصت استفاده کردیمو شروع کردیم به خوندن که به این ترتیب از زیر میز هم بیرون نیومدیم!!آخه اینجوری براتون تعریف کردم زیاد خنده دار نیست باید توی موقعیتش قرار بگیرین!!!!

یاد اون موقع هایی افتادم که با اون خ.خاندل برای سورود تمرین می کردیم

چقدر با مزه بود آخرش نتونستیم یه سورود درست حسابی بخونیمآخه این خانوم خاندل بایذ فکر اینو می کرد که ما وقتی 4 ماه از عمرمونو سر این گذاشتیم که هماهنگو با هم بگیم((فرزانگان هی هی!!))برای این سورود دیگه باید از تابستون شروع می کردیم!!

خوانندگان گرامی باید اینو بگم که الان که متنو بازرسی کردم دیدم اصلش سرود !نه سورود!!!ولی چون حوصله ندارم درستش کنم اینو گفتم!!!