امروز زنگ اول باآقای غروی داشتیم راستی میدونستین اسم کوچیکه اون"محمد ارفعه"؟؟!البته تو مدرسه به ارتفاع پست معروفه!آخه ترس از ارتفاعم داره!همون قضیه ی یا ابالفضل!

حالا اون هیچی!iq بچه های مارو حال کنین،زنگ تفریح رفتیم پشت ساختمون!داریم دل رو یه جوری با چیپسو اینا کیپ می­کنیم!از شانس قشنگ ما میدانچی کمان2 (کماندو) سر رسید!کلاغه به خونش نرسید..

ما 1 پا داشتیم یه پایه دیگه هم قرض کردیم و فرار کردیم  حالا تو اون هیری ویری یکی از بچه ها میگه آخه واسه چی فرار میکنین ما که موهامون تو هست!!(واقعا جا داره من از iq این همکلاسی عزیز قدر دانی کنم) بدبختی من کیف3 تنیمم آورده بودم!با اون کیفه باید از جلوی میدان کمان2 رد میشدیم بریم تو!ولی اف1 جونم خیر ببینی!چون این اف1 قصه ی ما خیلی عظیم و وسیعه من پشتش قایم شدم اونم منو ندید دیگه!!ایول!منم اصل وقتی داشتم از پیش همون میدان...رد میشدم چیپس پرید گلوم!شانس دیگه

(به سفارش اف1 اینو نوشتم!!)

زنگ تفریح دومم به خیال اینکه میدان چی قضیه رو بی  خیال شده بازم به محل جرم برگشتیم و دوباره دود و کباب راه انداختیم!ولی دوباره اون اومد! من و این همه بدبختی محاله!!

بعد دیگه بی خیال شدیم!منو پریا تا وسطای حیاط رفتیم(دقیقا جلوی دفتر)یهو پریا یاد اون مطلب که تو وبلاگ در موردش نوشته بودم افتاد!همون جا منو پهن کردن زمین!آقا منم که آدم قلقلویی هستم پریا هم هی میقلقلد!هی میگفتم نقلقل!گوش نمیداد تازه پگاه هم تشویقش میکرد!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
من دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:06 ب.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

می خونمت دوباره برمی گردم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد