امروز زنگ اول ورزش داشتیم!!رفتیم از همه­ی رشته ها یکی یه ذره بازی کردیم!!اولش یه ذره بدمینتون بازی کردیم 2تا سرویس زدیم 2تاشم رفت اون ور(می­دونین کجا دیگه!!؟!؟)ولی معلمه حال مارو اخذ کرد و گفت من خودم میرم میارومشون!بعد رفتیم والبیال!!والیبال اولیو که زدیم رفت اونور!!بعد با معلم ورزش رفتیم آوردیمش!بعد از همه رفتیم بسکت!دیگه نمیشد توپ بسکت رو شوت کرد اون ور چون اگه پرت میکردیمش خودمونم باهاش پرت میشدیم!!این بچه های ما خیلی باحالنا!!رفتن تو زمین هندبال،فوتبال بازی می­کنن!!اونم چه فوتبالی!10*nتا مجروح و زخمی!!فکر کن!این جک و جوادا با اون مانتوهای گونیشون که باد میکنه مدل خمره ای میشه رفتن شوتبال!

زنگ تفریحم رفتیم پشت حیاط مدرسه!خداییش خیلی خسته بودم!همین جور که رو این علف هرزه های پشت ساختمون دراز کشیده بودم بچه ها مدل این برره ایها که شیرجه میزنن،اون مدلی حمله کردن و منو زدن!!بخدا همه جام درد میکنه!

امروز سر زنگ شاکری مریم بله رو داد!یعنی بحث سر این بود که آدم وقتی ازدواج میکنه اسم شوهرش میاد رو اسم خودش!یهو مریم میگه خب بچه ها دیگه منو خانوم سلیمانی صدا کنین!!من میگم این دلشه شما میگین نه!!اینا عشوه های ثانویه ست!تازه کلی ازم قول گرفت ننویسما!ولی من که قول سرم نمیشه!من مامورم و مذکور!!!((=

تازه این که چیزی نیست ماشین عروسشونم انتخاب کردیم!یه فرقونی هست تو مدرسه من و مریم باهاش عکس داریم!(نشستیم توش)همونو ورمیداریم یه ذره گل و بلبل میزنیم!حله دیگه!بذارین مریم از اولش کم توقع بار بیاد!!

برگشتنیم با اف1 یادم رفت خدافظی کنم!(خداییش خیلی لوسم!)نه؟!
تو راهم همش ثنا رو ضایع عام و خاص کردیم!

همین دیگه!!

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:51 ب.ظ

بیشور!

[ بدون نام ] یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 06:10 ب.ظ

راس میگه!

خودم یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:51 ب.ظ

به تو چه حالا من یه چیز گفتما!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد