خب امروزم جالب انگیز بود!!

قرار بود شاکری نیاد!ولی اومد!نادربیگی هم نیومد!زیستم که همش یه ربعه!زنگ ناهار(ناهار که نه!) رفتیم یه چیز بکوفتیم کیک من رو باد برد تو مجتمع سعیدیه!))=

بعد با پریا رفتیم پیش خانوم قرایی پیک المپیاد بگیریم!از بس که من امروز کیک خورده بودم اومدم بگم به من پیک المپیاد بدین گفتم به من کیک المپیاد بدین!تابلو شدیم رفت بعد با پریا رفتیم تو دفتر که همون"کیک"بگیریم خانومه به من میگه اسمتون چی بود؟!من میگم من پریا...!به پریا میگه اسم شما چی بود پریا هم میگه منم سارا...!باورش شد!!!!!!!!!!!

فقط اونجا جا داشت که خانوم قرایی به پریا بگه شما خواهرتون خوب هستن به منم بگه شما باباتون خوبه؟!!؟شر شر خنده میشد!من و پریا از دفتر که اومدیم بیرون نشستیم زمین از خنده!من هر روز واسه یه  چیزی باید خاکی بشم دیگه!

بعد واسه زنگ ناهار رفتیم بالای آبشخور واسه خودمون آناستازیا و آلوله ی من گل لوله ی من میخونیم!اون دختره اومده میگه پاشین برین سر کلاس !سلیمانی 15 دقیقه ست که اومده!سر کلاسم این برق ما اتصالی داشت هی می رفت و میومد ما هم صلوات استاد میکردیم هر وقتم کم می­آوردیم میگفتیم:"جمال هر چی جاهل بی سروپاست صلوات"!دیگه آخرای زنگ که شده بود و دیدیم این جمله ه جواب نمیده میگفتیم:"جمال هر چی جاهل بی سروپاست بزن زنگو"!!

امروز خیلی بادی بود!این مقنعه هامون خیلی گشاده (کیفمونم میندازیم روش میشیم شبیه شیر فرهاد!)تو باد دیگه ضابلوتر بود!

این اف1 که مثل شمعی در باد میشد!

                                                                   ............

ببخشید یه چند دقیقه ای نبودم این سلی منو صدا کرد برم مساله حل کنم!جدیدا خیلی پررو شده!مساله ی 9 رو حل کردم میگه خیلی خوب بود شما لطف کن 10 رو هم حل کن!10 رو حل کردم میگه 11 رو حل کن خیرشو ببینی!منم رفتیم اونجا هول شدم از بس که گفتین سلی سلی منم بهش گفتم ببخشید آقای سلی!!)):...

ولی هیچی غروی نمیشه!من نگران اینم که اگه زمستون بیاد این سیبیلای آقای غروی قندیل ببنده ما چی کنیم!!؟!؟

امروز سر زنگ شاکری مریم داشت یه هم معنی واسه did you get!?می گفت بعد نمیتونست قشنگ معنیشو بگه!آقای شاکری برگشته میگه!دخترم حرف دلتو بگو!!!!!!!!!!!!!مریم تو با این معلما چه کردی که اینقدر مجذوب شدن؟!
برگشتنیم با مری جذبه(آهن ربا)اومدیم!

 

اینجا جا داره یه بحث کوچیکی راه بندازم!!
دوست دارین بعد از مردن رو سنگ قبرتون چی بنویسن!؟

*پگاه:روش نرینا!آدم زیرش خوابیده!(راستی اینم بگم اسم جدید پگاه شده لپ لپ!چون خیلی لپ داره!)

*مریم:دوباره برمیگردم!Wait for me!

*سارا:با دنده سنگین حرکت کنین!کارگران مشغول کارند!

فریمهر:فقط اسممو درست بنویسن!
نیلوفر:مادر!کبریت بی خطر!

بهنوش:هر چی دلشون خواست از ما که گذشت!

پریا(ع):آلان سادش مده!
پریا(ن):انتقامم رو از سارا بگیرید!
مهسا:گل نمیخوام!کمپوت بیارین!
علی:لطفا مرا بشویید!

جسد:یو ها ها ها!میخورمتا!!
روبینا:به سراغ من اگر می آیید،راضی به زحمت نیستم!
عباس آقا:منتظرتونم!
شیر فرهاد:بیاید با هم بمیریم!
محمد:مردتم!
هانی:
hanieh_b1362@yahoo.com!

در کل باید بگم  که منو اف1 هم با همکاریه هم یه قبر 2 طبقه میخریم و روش مینویسیم:

http://safayaba.blogsky.com                               

البته دور از جون!

امروز زنگ اول باآقای غروی داشتیم راستی میدونستین اسم کوچیکه اون"محمد ارفعه"؟؟!البته تو مدرسه به ارتفاع پست معروفه!آخه ترس از ارتفاعم داره!همون قضیه ی یا ابالفضل!

حالا اون هیچی!iq بچه های مارو حال کنین،زنگ تفریح رفتیم پشت ساختمون!داریم دل رو یه جوری با چیپسو اینا کیپ می­کنیم!از شانس قشنگ ما میدانچی کمان2 (کماندو) سر رسید!کلاغه به خونش نرسید..

ما 1 پا داشتیم یه پایه دیگه هم قرض کردیم و فرار کردیم  حالا تو اون هیری ویری یکی از بچه ها میگه آخه واسه چی فرار میکنین ما که موهامون تو هست!!(واقعا جا داره من از iq این همکلاسی عزیز قدر دانی کنم) بدبختی من کیف3 تنیمم آورده بودم!با اون کیفه باید از جلوی میدان کمان2 رد میشدیم بریم تو!ولی اف1 جونم خیر ببینی!چون این اف1 قصه ی ما خیلی عظیم و وسیعه من پشتش قایم شدم اونم منو ندید دیگه!!ایول!منم اصل وقتی داشتم از پیش همون میدان...رد میشدم چیپس پرید گلوم!شانس دیگه

(به سفارش اف1 اینو نوشتم!!)

زنگ تفریح دومم به خیال اینکه میدان چی قضیه رو بی  خیال شده بازم به محل جرم برگشتیم و دوباره دود و کباب راه انداختیم!ولی دوباره اون اومد! من و این همه بدبختی محاله!!

بعد دیگه بی خیال شدیم!منو پریا تا وسطای حیاط رفتیم(دقیقا جلوی دفتر)یهو پریا یاد اون مطلب که تو وبلاگ در موردش نوشته بودم افتاد!همون جا منو پهن کردن زمین!آقا منم که آدم قلقلویی هستم پریا هم هی میقلقلد!هی میگفتم نقلقل!گوش نمیداد تازه پگاه هم تشویقش میکرد!