دختری که خاطر خواه شما بشه و واقعاً شما رو دوست داشته باشه اگه از ایل و تبار واتو واتو های اصیل باشه دست به این کارا می زنه.

* سعی می کنه دیدن شما لطمه ای به بقیه کاراش نزنه تا اونجایی که ممکنه حاضره به خاطر شما به دلیل غیبت سر کلاساش یه درسش حذف بشه.

* اگه باهاش شوخی های بد بد و خودمونی کنین همچین ضایعتون می کنه، اما دو دقیقه بعد خودش یه شوخی بدتر می کنه و شما رو دچار سردرگمی می کنه و گیجتون می کنه.

* قشنگ ترین حرفی که ممکنه به شما بزنه اینه " مگه خودت خوار و مادر نداری؟"

* یه چیزی رو واسه شما خریده و بدون اینکه بهتون بگه اونو نشونتون می ده و نظرتونو می پرسه اگه خوشتون بیاد میگه واسه بابام خریدم اما خوب ماله تو.

* تو فرهنگ لغت این دخترچیزی به اسم" یادگاری" وجود نداره . اما شما می تونید این کلمه رو به این فرهنگ غنی اضافه کنید و در اصل این یه فرصت طلایی واسه شماست.

* سعی می کنه با کارایی که می کنه صدای شما رو دربیاره و اگه این قدر احمق باشید که اعتراض کنید با چشمانی معصوم پر از اشک (که یه برق شیطونی توشه) و لبای آویزون با گردنی کج ازتون می خواد که اونو همین طور که هست قبول کنید.

* سعی می کنه کمکتون کنه تا دوست دخترای جدیدی پیدا کنید که اگه تو این دام بیفتید، هم اون و همه دخترای اطرافتون ، همه رو از دست دادین.(بچه ها مواظب باشین(.

* در جمع دوستان شما رو "عزیزم" خطاب می کنه و مثل یه مامان مواظب شماست که نکنه یه وقت یه چیزی بخواین.اما تو خلوت خودتون به شما می گه "اوی خره".

* هیچ وقت حتی اگه در حال مردن هم باشه سراغتونو از هیچکس دیگه نمی گیره ، مگر اینکه کاری جدا از دوستیتون با شما داشته باشه که در اون صورت حتی اگه زیر سنگی که زیر پای یه فیل هستش قایم شده باشین میاد فیل رو فراری میده و سنگ رو بر می داره و بیرونت میاره و گوشت رو می کشه.

* اگه یه وقت مسئله ای پیش بیاد اصلا این زحمت رو به خودش نمی ده که خودشو قاطی کنه یا واسه شما حرص بخوره یا از شما دفاع کنه اما تو خلوت خودش روزی چهار تا دیازپام می خوره.

* اگه یه وقتی از دست شما ناراحت بشه به روتون نمیاره و جوری رفتار می کنه که انگار نه انگار.اما وای به حالتون اگه یه روزی این آتشفشان فروان کنه. (انا لله و انا علیه راجعون(.

* هر وقت بهش احتیاج داشته باشی کمکت می کنه، فجیع همه جوره .چون دیگه در این مورد نمی تونه جلوی خودشو بگیره. (بابا ناسلامتی عاشقه ها).

* یکسری جملات و کلمات جدی به شما می گوید ، مثلاً "ای کاش یکی پیدا می شد من عاشقش بشم". اگه باهوش باشین می فهمید این موقع باید چی کار کنید.

* اگه امکانش را داشته باشه به شما زنگ می زنه که با شما صحبت کنه و واسه این کارش هزار تا بهونه و دلیل محکم پیدا می کنه.

* توی صورتت خیره می شه اما یهو میگه چرا  ابروهاتو  ور می داری؟ خیلی ضایع تابلوه! یا چرا موهات رو این قدر کوتاه کردی؟

* وقتی با هم و با دوستانتون هستید ، شاد و شنگول هستش ، می خنده و سعی می کنه تو را هم بخندونه و شاد کنه. اما اگه تو یه مکان خلوت باشید اگه از دیوار صدا در اومد از اونم صدا می شنوید.

* اگرامکانش باشه تا سر کلاس یا دم در خونه تو را تعقیب می کنه بدون اینکه متوجه بشین.

* اگه با هم هستین، احساس راحتی میکنی و دلت می خواد بپری یه ماچ گنده و آبدار از لپاش بگیری. (اوووی چایی نخورده زود پسرخاله می شی ها)

* خیلی راحت دست تو رو میگیره و راحتم ول می کنه اما سعی نکن دست اونو به زور تو دستات نگه داری که فکر می کنه داره زندونیه تو می شه و تو حکم یه زندون بان رو واسش پیدا می کنی.

* برات نامه میده یا ایمیل می فرسته و از کارای ضایع که انجام داده یه داستان طنز برات می نویسه تا تورو بخندونه. تمام این کارا رو به این دلیل انجام می ده که خودشو بهتر به تو بشناسونه.

* اگر ازش بخوای که یک جایی بروید که او معمولاً نمی ره ، یا ازش بخوای کاری انجام بده که معمولاً انجام نمی ده سرتون حسابی منت می زاره اما تو دلش با دمش گردو می شکنه. ( تو جون بخواه کیه که بده(.

* هیچ وقت و هرگز (تاکید می کنم) از کسی راجع به علاقه شما نسبت به خودش نمی پرسه.

*هیچ وقت و بازم تاکید می کنم هیچ وقت، هرگز دو ساعت آسمون ریسمون نبافین که ازش بپرسین شما رو دوست داره یا نه؟ یا دوستاتونو بفرستین جلو.هرگز. بهتره این کارو تو یه جای خلوت و بدون هیچ مقدمه ای ازش بپرسین. البته ممکنه سکسکه اش بگیره.اما اگه همچین چیزی باشه فوراً و با پرویی تمام می گه که عاشق شما شده خیلی خفن. البته این کارم بهتره بعد از چند ماه یا حتی یک سال بعد از آشنایتون انجام بدین.البته بازم اگه خودتون اونو دوست دارین.

* و در آخر ، یک مرتبه حس می کنی که تازگی ها خیلی به شما بی محلی می کنه و سعی می کنه ازتون دوری کنه ولی شما دلت بیشتر براش تنگ می شه.در این صورت حتماً جفتتون تو دام هم افتادید. مبارکه.

شیرینی ما یادتون نره.

 (اینو از یه سایته دیگه آوردم)

 

ترو خدا حوصلتون بگیره این شعررو بخونین آخرش باحاله!!
ای خدا
hardدلم formatمکن!

Fileمن را خالی از برکت مکن!
option غم را خدایا on مکن!

Fileاشکم را خدایاrunمکن!
deltree کن شاخه های غصه را!
شادی و افسردگی را هر سه را!
Jumperشادی بیا تا setکینیم!
سیستم اندوه را
resetکنیم!
نام تو
password درهای بهشت!
آدرس
E-mailدرهای بهشت!
تا نیفتد
bug در اندیشمان!

تا که ویروسی نگردد ریشه مان!
ای خدا از بهر ما ایمن فرست!
بهر دلهای پرآتش
FUNفرست!

(این یه تیکش خیلی مهمه!)

ای خدا حرف دلم با کی زنم!!؟!؟

Helpمی­خواهم f1میزنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

این تیکه وقتی سر کلاس توسط گلی خونده شد همه نگاه ها به من جلب شد!!ای اف1 نبودی ببینی که چه هویی برات میکشیدن!معروف شدی دیگه!برو تمرین امضا بکن!

 

خب خاطره ی امروز رو اگه بخوایم بنویسیم باید کلی به این مغز گرانقدر فشار بیارم چون راستش اینقدر خاطره داریم که یادم نمیاد!!(8 ساعتیم بودیم دیگه بدتر).

زنگ اول معلم کامپیوتررو اینقدر مسخره کردیم!!بعدشم مریم رو کمک کردیم تا رو میزش یه نمیرو بکشه!!

زنگ دوم زیست داشتیم این معلم زیست ما خیلی گله!بهمون گفت درس زیست زیاد نیست به همین دلیل ما از 1.30 که با من دارین فقط 15 دقیقشو بهتون درس میدم بقیش رو استراحت کنین!خب موقع استراحت من و نخود داشتیم نقشه میکشیدیم که زنگ تفریح بریم نیمرویی که آهن ربا رو میزش کشیده بود رو خط خطی کینم!( اتفاقا کردیم)

زنگ شاکریم با آهنربا و نخود نشستیم آشغال پاکن جمع کردیم بعد آخرش همشو ریختیم سر پگاه!آقای شاکری هم خندید!!

البته سر زنگ شاکری خیلی اتفاقا افتاد ولی نمیشه گفت یه ذره چیزه!!
بعد زنگ ناهار اف1 و پریا رفتن واسمون خوراکی خریدن!دمشون هات!ما هم عین این ندید بدید ها رفته بودیم چسبیده بودیم به میله های دور مدرسمون(من و آهنربا و نخود چسبیده بودیم به میله!)بعد شاکری داشت از پیشمون رد میشد پگاه داد زد شاکری!!!بعد برگشت نگامون کرد!ما هم خم شدیم نبینتمون!خیلی حال داد! پگاه رو اگه نگرفته بودیم داشت میکشید بالا بره اون ور میله ها!!!بالاخره انتظارها به پایان آمد و اومدن خوراکیامونو تحویل دادن ماهم رفتیم پشت مدرسه داشتیم میخوردیم یهو دیدیم این سلیمانی از پنجره ی کلاس داره میخنده و نگامون میکنه!!ماهم شوت شدیم رفتیم سر کلاس!خب تقصیره خودمونه دیگه اون موقع که باید میخوردیم من افتاده بودم دنبال مریم هی میدویدیم! یاد بچگی هامون افتاده بودیم!!بعد رفتیم سر کلاس پگاه شکلات میداد اون وقت ما خشخش شکلاتارو درمیاوردیم کله­ی بچه ها هم عین پنکه میچرخید که ببینن صدا از کجاست!!!

یه بارم مریم اوشکولات دهنش بود بعد دیدین که مریم وقتی بره تو بهر درس دیگه من و تو نمیشناسه!!یهو یه سوالی پرسید!!باز شدن دهانش همانا رسوا شدن اوهم همانا!به قولی لعنت به دهانی که بی موقع باز شود و لعنت بر سوالی که بی موقع پرسیده شود!بقیه ی کلاس نمیدونم چی شد چون من همش زیر میز بودم داشتم وسایلامو جمع میکردم!

بعد از اون یه ذره جلوییامونو اذیت کردیم(ففرمهر و نیلوفر)!

اینو یادم رفت بگم!زنگ تفریح اول و دوم من رفتم پیش نیلوفر مکاری بعد هی ادای اف1 رو در میاوردم!این اف1 از خودش زور دروکرد!!خوداییش مسه خودش قربون صدقه ی نیلوفر میرفتم!کاملا طبیعی بود!

همین دیگه چیز دیگه ای یادم نمیاد!آلمیرزا گرفتم(آلزایمر)!