در حال گشت و گذار در وبلاگ ها بودم که با این جمله برخورد کردم."خوردم قسم تابعدازاین باچشم بازعاشق شوم" من فکر میکنم هر انسانی در طول عمر خود بالاخره عاشق خواهد شد.عاشق یک انسان دیگر.اما فقط یک بار.فقط یک بار. هر انسانی یک نفر را خیلی دوست دارد.در حد عالی.کسی که هیچ کس نمی تواند جای او را پر کند.هیچ کس.
به نظر من آن یک بار این طور شکل می گیرد که انسان یک لحظه به خود می آید و متوجه می شود که بی اختیار نسبت به کسی وابستگی روحی پیدا کرده است. اما این وابستگی با آنچه تا به حال تجربه کرده بود تفاوت دارد. یک احساس غریب. یک وابستگی عاطفی زیبا در اوج سادگی و صداقت. دوست داشتنی با رنگ و بوی آسمانی. احساس عجیبی که تمام زندگی اورا تحت تاثیر قرار می دهد.اما همه اینها با خواست و اراده او نبود.
می خواهم بگویم که درعشق واقعی انتخاب وجود ندارد .هیچ کس کسی را انتخاب نمی کند تا به او عشق ورزد و عشق واقعی آن است که در اوج خود است واینگونه نیست که با جدایی یا با هر چیز دیگر پایان بگیرد و انسان بخواهد بار دیگر شخص بهتری را بر گزیند!
(دوستان عزیز باید بگم متن بالا از خودم نیست اینو از یه وبلاگ دیگه کش رفتم آخه من تا حالا تو عمرم اینقدر با ادب چیزی نه گفتم و نه چیزی نوشتم!!)