روز واقعه! روز  جزا !روز بزرگ!روز بدبختی!روز قیامت!!

واقعا نمی دونم باید اسمشو چی گذاشت ولی هر چی هست رزو خوبی نبود!!روز گریه ی ما بود روز خنده ی دشمن !روز خوب بد بختی ! بیستو چهارم تیر ... این قافیه ی آخری در نیومد!می بخشین!

جونم براتون بگه روز شومی بود !1 ساعت قبل از امتحان:

وقتی وارد مدرسه شدم انگار که وارد مزرعه ی خیار شدی!!بگذریم که مدرسه های عادی با لباس پلو خوریشون اومده بودن! رفتیم جولو تراف1 با دارودسش نشسته بودن و آه و ناله می کردن!ما هم رفتیم قاتی پاتیه اونا شدیم!بالاخره لحظه ی موعود فرا رسید خ.نوروکیلی با اون لهجه ی دلنشین اسامی رو خوند و ما هم راهی شدیم! ماشااله چقدرم درست خوند!بیچاره اف1 شماره ی آخر بود 85!!!!! ولی به جاش من نفر 4 بودم!از قضا صندلی من طبقه ی بالا بود کناره پنجره!

کاملا به مدرسه ی بیگانگان مشرف بودم!منو این همه خوش بختی محاله!عین مورو ملخ ریخته بودن تو حیاط!با اون لباسای رنگی پنگیشون !!!

لحظات امتحان 10.40_9:

این خط بالا نوار قلبیه ما هاست!!!

بعد از واقعه:

خر زن های کلاس (ثنا و ...)خوشو خرم و شنگول منگول اومدن بیرون  البته بعد از واقعه نفهمیدیم که اف1 چه شد و به کجا رفت!ولی قیافه ی بعضیا دیدنی بود!مخصوصا تیریپ لبخنده!

مامانش براش یه ساندیس 5 لیتری  خریده بود اینم هی میخورد لا مصب تمومم نمی شد بدبختی این بود که نمینداختش دور !رنگش کبود شده بود!گویا زمان مرگش فرا رسیده بود!داشت خفه میشد! یکی نبود که بهش بگه بابا نمی خوری بریز جیبت ببر خونه!!!اصفهانین دیگه!!

ما هم که قبول نمیشیم!خلاصه حلال کنین!هر بدیهم از ما دیدین حقتون بود هر خوبی هم دیدین می بخشین قصدشو نداشتم!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
فايزه دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 08:22 ق.ظ

مطلب بالا خيلی باحال بود مرسی!

علیرضا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:14 ب.ظ http://allthing.myblog.ir

سلام!
خیلی باحال نوشته بودی. =))
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد